ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهتدل گشته چو گل سبز به خاک سر راهتهم بام فلک پایگه قدر و جلالتهم چشم ملک خاک قدم های سپاهتعیسی به شمیم نفست روح گرفتهدل بسته دو صد یوسف صدّیق به چاهت دل های خدایی همه چون گوی به چوگانارواح مکرّم همه درماندة جاهتاز عرش خداوند الی فرش، به هر آنهستند همه عالم خلقت به پناهتدائم صلوات از طرف خالق و خلقتبر روی سفید تو و بر خال سیاهتزیباتر و بالاتری از آنکه به بیتیتشبیه به خورشید کنم یا که به ماهتسوگند به چشمت که رسولان الهیهستند به محشر همه مشتاق نگاهتزیبد که کند ناز به گلخانة جنتخاری که شود سبز در اطراف گیاهتاین نیست مقام تو که آدم به تو نازدوالله که خلّاق دو عالم به تو نازدصد شکر که عمری ز تو گفتیم و شنیدیمهر سو نگریدیم گل روی تو دیدیمهرجا که نشستیم به خاک تو نشستیمهر سو که پریدیم به بام تو پریدیمعطر تو پراکنده شد از هر نفس ماهر گه به سر زلف سخن شانه کشیدیمزآن روز که گشتیم ز مادر متولداز مأذنه ها روز و شب اسم تو شنیدیممرگی که به پای تو بود زندگی ماستماییم که در موج عزا عید سعیدیمتا بودن ما نام محمد به لب ماست